Monday, April 7, 2008

آرزوی محال

آرزو يعني جواب يک سوال
آرزو يعني خروشيدن ز خواب
آرزو يعني شقايق يک سبد
آرزو يعني کمال تا ابد
آرزو يعني که از بود و نبود
مي توان غمهاي عالم را زدود
آرزو يعني که از يک روح داغ
يا که از يک دشت و يک تکه باغ
آرزو باکر تر از روز خداست
آرزو هفت است و از رقم ها او جداست
آرزو يعني يک سرچشمه نور
آرزو يعني تيمم بي غرور
آرزو يعني غريبي آشنا
آرزو يعني تنها حتي خدا
آرزو يعني نهايت تا بهشت
آرزو را مي توان با دل نوشت
آرزو يعني که نقش چشم يار
آرزو يعني شهادت پاي دار
آرزو يعني چه آزاد و اسير
يا غروب خسته اي دلگير و پير
مي توان در آسمان هم پر گشود
آرزو يعني همان بود و نبود


خواستم بالاخره به دعوت این خانم عزیز پاسخی بدم و آرزوی محالم رو فاش کنم هر چند گاهی آرزوها اونقدر محالند که ترجیح میدی در موردشون سکوت کنی ..... ولی خوب سارا ی عزیز پیش دستی کرد و منم دیدم وقتی اون به این قشنگی دقیقا حرف من و زده من هر چی بگم به این زیبایی و دل نشینی نیمتونم حق مطلب رو به جا بیارم.... من که آرزوم اینه :
"که در شهری زندگی کنم که تو هستی، حالا نمی گویم در خانه ات، در اتاق خوابت، در زندگیت، میدانم محال است ولی وقتی حس می کنم از همان خیابانی رد خواهم شد که تو روزها و شبها از آن رد می شوی، احساس شادی میکنم، وقتی تصور می کنم از همان فروشگاهی خرید می کنم که تو در آن خرید می کنی احساس خوبی دارم، وقتی فکر می کنم در هوای نفس می کشم که تو هم در همان هوا نفس می کشی حال خوشی بهم دست میدهد اصلا هوای شهری که تو در آن زندگی میکنی هوای زندگیست، هوای بودن و هوای عشق است…." 1


سخت است بودن و نديدن و چه سخت است ديدن و نخواستن و چه سخت است خواستن و نداشتن و چه سخت است داشتن و از دست دادن
اما یه آرزوی محال دیگه هم دارم و اون رو هم سیاوش گفته ......
نمیدونم چرا اصلا همه آرزوهای محال منو دزدیدن ..... این خیلی بده که آدم آرزوهاش با بقیه یکی باشه؟ به نظر خودم که قشنگه....!
امیدوارم سارا و مریم عزیز نگن تقلب کردی و این پست قبول نیست





1. بخشی از پست سارا

No comments: