Friday, April 4, 2008

مانتو و نوستالژی

دیروزبازم یکی ازون روزایی بود که نمی دونستم چی باید بپوشم و همینجور که به خودم غر میزدم ... فکر میکردم چه راحت بودیم تو ایران ها ... خدا پدر این مخترع مانتو رو بیامرزه ...!!! یه مانتو میکردی تنت و یا علی مدد راه می افتادی ( بگذریم که قر و فر خانمای ایرانی با همون مانتو و روسری صد هاااااااااااااااااا برابر بیشتر از خانم های بی حجاب این دیار غربته ) بعد داشتم فکر میکردم شاید باید یه طرح اصلاحی اینجا ارائه بدم ....!!! والله به خدا هر روز باید 6 ساعت فکر کنی حالا چی بپوشم ، چی نپوشم ؟ این که نشد زندگی....!!! البته بازم بگذریم که اینم یه خصلت ایروننیه وبا خودم که صادقم و میدونم که این فقط ریشه در ذات ایروونیم ( که بهش افتخار میکنم ) داره .... والله به خدا در صد بالایی( نمیگم صد در صد که اغراق نشده باشه ) از اینجایی ها شاید به قول یکی از دوستان صبح که از خواب پا میشن حتی سرشون رو هم شونه نکن و خیلی راحت با همون پیرژامه و تیشرت چروک و بد ترکیبشون پامیشن میان دانشگاه ، خرید و ...خیلی جاهای دیگه که ما ایرونی ها رو اگه بکشی همچین کاری نمیکنیم....!!! از خودم میگم و میدونم تقریبا هممون مثل همیم! خوب واسه همین هم هست که اینور دنیا ایرونی ها به خوش پوش ترین و شیک ترین آدما معروفن ... یعنی تو امکان نداره یه ایرونی رو از دور ببینی وحد اقل به خاطر سر و وضعش تشخیص ندی که ایروونیه ... حالا هر چقدر هم که طرف نخواد نشون بده ایروونیه و .... ( که اینم خودش یه بحث جداست ) به هر حال همین مسئله باعث شد از سر صبح نوستالژی خون ما بره بالا شدیدااااااااااااااااااااااا و تا آخر شب هم پایین نیاد و کلی به یاد ایام خوش در وطن بودن بیفتیم و ............و ... تو خود حدیث مفصل بخوان

No comments: