Sunday, April 13, 2008

در انتظار رسیدن رفتن تو

ایستاده ام با قامتی غروبین

در انتظار رسیدن رفتن تو

مانده ام حیران در چگونه گذراندن فصل غربت تو

می روی و من به ظاهر مانده ام

اما ،اما دلم با تو راهی شد

شاید که کمی از احساس غربتم بکاهد

و یا کمی از غربت لحظه هایم کم کند

می آیی ،می دانم در چشمانت در نگاهت

می خوانم با آهنگی پر امید

کاش می شد دستهایم را پر از معنای نگاهت می کردم

بر گردنت می آویختم

تا این احساس شاید برای همیشه در تو بماند

No comments: