Tuesday, April 8, 2008

سکوت من

من از سكوت گريزان بوده ام هميشه ... سالهاست كه سكوت كرده ام ..... و اينك ترس مرا تكان مي دهد و من پيوسته به عقب بر مي گردم و از خود اين سوال را بارها و بارها مي پرسم كه آيا من راه را عوضي آمدم ؟.. دلم گرفته است از اين فريبها و نيرنگها ... از اين دورويه مردمان بيهوده گو ... از آنها كه خدا را در پشت يك تكه ابر پنهان كرده و مي كنند و خود را قديس وار خالص خالص مي نمايانند .... چرا سادگيها هميشه تهش باختن است ؟ چرا قلب ساده من هميشه ساخت و ويران نكرد اما ساخته هايش را ويران كرد دست فريب ؟ ... چرا بالهايم را ديگران نمي بينند.............!!؟

No comments: