Monday, April 21, 2008

از اینجا کوچ کرده ام

خوب بالاخره ما هم ورد پرسی شدیم ...... هر چند هنوز درمراحل تکمیل این پروژه هستم که اگه میدونستم این همه کار داره اصلا شروعش نمیکردم ولی خوب به هر حال الان اینجام

Wednesday, April 16, 2008

کوچ به ورد پرس

بالاخره اونقدررررررررررر این دوستان ورد پرسی تبلیغ کردن که ما رو هم از راه به در کردن که به جمعشون بپیوندیم
به زودی آدرس بلاگ جدیدم رو پست میکنم به محض اینکه راه افتاد
و اونوقت که امیدوارم به زودی باشه تا ترم جدید شروع نشده (به قول سنجد) برمیگردم


پ . ن : سنجد که یادتونه اون عروسک با مزه ی برنامه کودک .....آخی چقدر امروز یادش کردم

2.

باران که می بارد تو می آیی

Tuesday, April 15, 2008

زندگی نو مبارک

امروز یک روز بزرگ و مهم تو زندگمیه ......... بالاخره بعد سالها یه کار نیمه تموم رو تمومش کردم و اون تصمیم رو عملی کردم .....امروز آخرین برگ اون کتاب و خوندم و بستم گذاشتمش ته ته تهههههههههههههه ..... کتابخونه ، همون پشت مشتا یه جایی که چشمم بهش نیفته دیگه ...! آخه کتاب خوبی نبود .... ولی خیلی چیزا یادم داد و یه بخشی از کتابخونه زندگیمه
به خودم افتخار میکنم و از خدا تشکر
پ . ن : دلم میخواد همه دنیا بدونن و بهم تبریگ بگن : دی

Monday, April 14, 2008

1.

تلاش برای فراموش کردن کسی که دوستش داری درست مثل این می مونه که کسی رو که تا حالا ندیدی رو بخوای به خاطر بیاری

تا اطلاع ثانوی

نمیدونم چرا این روزا یه جورایی همه چیز این عالم به من و حال و روزم ربط پیدا میکنه ........
امروز از صبح که رادیو این آهنگ شهرام صولتی رو پخش میکرد با اینکه از طرفداران ایشون نیستم ولی این آهنگ شدیدا افتاده تودهنم و یه جورایی رفته رو اعصابم ........... : دی
ولی خداییش خوب وصف حاله دیگه چیکار کنم شاعر گفته :

تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله دیگه
تا اطلاع ثانوی نه حرف دارم نه حنجره
عشقمو زندون می کنم پشت هزار تا پنجره
نگاهمو پس می گیرم جلوش یه دیوار می زنم
جمله ی دوست دارم رو کنج دلم دار می زنم
تا اطلاع ثانوی عاشقی تعطیله دیگه
..........
تا اطلاع ثانوی عشقتو بی خیال می شم
گوشه ای تنها می شینم همدم ماه و سال می شم
تا اطلاع ثانوی نه من دیگه نه تو دیگه
تا اطلاع ثانوی برو دیگه برو دیگه

.............