Wednesday, March 5, 2008

بی تو من در همه شهر غریبم

بازم مثل همیشه تو رو کم آوردم..........!!!!
امروز وقتی مجبور شدم واسه گرفتن اون امضای لعنتی یک ساعت و نیمی دم در بانک بشینم ؛ یه ساعتی که هر ثانیه اش یه ساااااااااااااااااال گذشت و فقط خدا میدونه به من چی گذشت!!!!!
انتظار بدی بود ، حتی نمیدونستم منتظر چی هستم !!!! خوبه ؟ بده؟ ......

خلاصه تو اون وقت با همه وجود حس کردم که چقدر بهت احتیاج دارم ؛ بیشتر از هر وقتی و یادم افتاد که چقدر تو رو کم میارم همیشه و تو چقدرهمیشه بهم آرامش میدادی!
میدونی وقتی آدم یه چیزی رو نداره اصلا مهم نیست چون نمیدونه چی نداره و در واقع چیزی رو تحمل نمی کنه......... اما وقتی لذت داشتن چیزی رو چشیدی اونوقته که دیگه نبودش عذابت میده ، میشی مثل اون معتاده که مواد به بدنش کم رسیده و حالا هر چقدر هم بری توان بخشی و .... هزار کوفت و زهرمار دیگه واسه تقویت خودت ؛ یه جاهایی باز گیر میکنی درست مثل امروز من.......
میخواستمت که کنارم باشی ،نه به خدا به داشتن صدات هم رازی بودم ؛ به قول یه دوست "من دلم صدات ُ میخواست خب...... شدیدا هم می خواست .....
امروز اما همون رو هم نداشتم.............. و همون جا یادم افتاد که ...... ازین و اون نیست از ماست که بر ماست. من شاید قدر اون آرامش رو؛ قدر اون خوشی رو ، قدر اون.....و ..و...و رو ندونستم و نفهمیدم چطوری همه چیرو خرابش کردم!

دیروز گفتم تنهایی رو دوست دارم اما نه همیشه ، داشتم به خودم هم دروغ میگفتم ..... من اصلا تنهایی رو دوست ندارم ، بی تو بودن رو هم دوست ندارم اما حالا هم تنهام هم بی تو.......!!!! دیگه حتی نیمدونم میشه چیزی رو عوض کرد یا نه؟
امروزبا اینکه اون امضای لعنتی رو گرفتم ، ولی ازون روزای خوب دنیا نبود واسه من ؛ تو را نداشتم نه خودت را نه حتی صدات رو که اولا تو اون ساعتهای اضطراب و انتظار بهم آرامش بدی ؛که بهم بازم بگی که نیمه پر لیوانو ببینم ، که منو یاد خوبی های زندگیم بندازی ........ نه تنها تو نبودی..... که هیچ صدای دیگه ای هم نبود ؛بلکه کمک کنه اون لحظات بهتر بگذرن و بعد هم باز نه تو رو داشتم نه هیچ کس دیگه که خوشحالی این پیروزی را باهاش قسمت کنم....!!!! تنهای تنها بودم. اون موقع بود که از خودم و این اسمی که شده بخشی از وجودم بدم اومد ، آره اسمم سالهاست که شده تنهایی....... دلم خواست تنها نباشم .... ولی بودم ،دلم میخواد تنها نباشم................. ولی هستم
بی تو من در همه شهر غریبم

No comments: