از زندگي از اين همه تکرار خسته ام از هاي و هوي کوچه و بازار خسته ام دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه امشب دگر ، از، هر که و هر کار خسته ام دل خسته سوي خانه ، تن خسته مي کشم ديگر از اين حصار دل آزار خسته ام از او که گفت يار تو هستم ولي نبود از خود که بي شکيبم و بي يار خسته ام از زندگي از اين همه تکرار خسته ام از هاي و هوي کوچه و بازار خسته ام
خسته شدم از این آدما ، آدمایی که فقط تو رو واسه خودشون می خوان ، واسه نفع خودشون، آدمایی که از هر فرصتی واسه سوء استفاده ازت کوتاهی نمی کنن، آدمایی که هر تلاشی می کنن تا بکشنت پایین ، تا سد راه پیشرفت و رشدت شن، آدمایی که تو رو می خوان تا فقط آویزونت باشن ، آدمایی که تو رو نمیخوان به خاطر خودت بلکه می خوان به خاطر خودشون و از رو خودخواهی محضشون ، آدمایی که هستن و بودن همیشه ، اما در واقع نبودن و فقط عین یه مترسک سر جالیز بودن، آدمایی که فقط وقتی لازمت دارن هستن ، آدمایی که وقتی از دستت دادن یادشون می افته که بودی و تازه اونم چون نیستی احتیاجاتشون رو بر طرف کنی ، نه اینکه دلشون واسه تو تنگ شده باشه که یادت کنن نه دلشون واسه سرویسایی که بهشون میدادی تنگ شده و واسه اینکه بهت احتیاج دارن یادت افتادن..............!!!!؟
خسته ام.....
خسته........
خسته تر از اونی که بشه تصور کرد!!!! دلم میخواد ادامه ندم ، دلم میخواد برم یه جایی که هیچچچچچچچچچچچچچچچچچچچچ کدوم این آدما نباشن ، آدمایی که با معیارهای کوچیک خودشون محکت می زنن ، آدمایی که رو راست نیستن ، آدمایی که فقط تظاهر می کنن ، آدمایی که هزار تا چهره دارن وتو میمونی که کدوم واقعا چهره واقعیشونه!!!!!؟ آدمایی که اعتبار و اعتمادت رو ازت می گیرن و هر روز میشکننت و خوردت می کنن با خواسته ها و خودخواهی هاشون.....ا
خسته ام از همه چیز و همه کس خسته ام.................... کاش میشد از زندگی و همه چیزش یه چند ماهی مرخصی بگیرم ، یه مرخصی واقعی
خسته شدم بس که دلم
دنبال يک بهونه گشت
بس که ترانه خوندمو
برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها
رفتو به خونش نرسيد......!!!!!؟
خسته شدم بس که دلم
دنبال يک بهونه گشت
بس که ترانه خوندمو
برگ زمونه برنگشت
بازم کلاغ غصه ها
رفتو به خونش نرسيد......!!!!!؟
1 comment:
چقدر باهات هم عقيده ام
Post a Comment